جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او
دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد
و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت
شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است.
پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های
خانم ارزان تر تمام می شود
جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب
بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر
حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد
جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب
است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست
که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی
برد.
جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی
است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث
می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم
ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد
جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی
هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس
یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک
را هم نداشته باشد.
احمد شاملو
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |